محل تبلیغات شما

تو در چشــــــــم منی ، هر جا که هستم...



 از زمانی که علی حسام به دنیا اومد یه وحشت بزرگی ته دلم بود، هر زمان که عمیق خوابش می برد هی چکش می کردم خدایا یعنی داره نفس می کشه،یعنی زنده ست ، وقتی که کولیک شدید دوازده ساعته ش و بی خوابی های شبانه همراه با زردی طول کشیده ش که سه ماه طول کشید شیر نخوردنش ، بد غذاییش و یه عالمه سختی های دیگه بهش اضافه شد ،آرزو می کردم ای کاش بر می گشت توو شکمم اونجا انگار جاش امن تر بوده .

بهم یه شوک وارد شد همراه با افسردگی زایمان شدید که زندگی و برای من سخت تر و بدتر کرد ، من اینهمه برای اومدن فرزندم تلاش کرده بودم احساس بی کفایتی می کردم ، احساس می کردم بدترین مادر این دنیا هستم .

برای امید توضیح می دادم حالم خیلی بده احساس می کنم داخل سرم اتصالی داره ، تحمل مدرسه و پسرای مدرسه رو ندارم می خوام وسط کلاس گریه کنم ، تحمل اضطراب علی حسام و گریه ی پشت سرم و بعد گذاشتنش توو مهد و ندارم،به خاطر دیسک گردنم نمی تونم علی حسامو وسایلش و تا اون مسافت حمل کنم ، نمی تونم تحمل کنم اضطرابی ک برای پیدا کردن ماشین بکشم که برم ب وقتش برسم مدرسه، نمی تونم مدیر بداخلاق و از خود راضی مدرسه مونو تحمل کنم، احساس می کنم اگه اینطور ادامه پیدا کنه از بین میرم.

امید زندگیم همیشه مدیون محبتاش هستم منو از کار توو اون مدرسه بد فرهنگ پسرانه نجات داد و به هر سختی و تلاش برام مرخصی بدون حقوق گرفت  ازش خواهش کردم برام از دکترم وقت بگیره هی فشار خونم بالا می رفت منی که همیشه فشارم ده روی شش بود فشارم شده بود پانزده روی نه، انواع اقسام فوق تخصص ها رفتم و کل چکاپ و آزمایشام انجام دادم همه سالم ، مشکلم برمی گشت به استرس و اضطرابی ک همیشه با منه رفتم یه پزشک عالی می تونم بگم بعد استفاده ی داروها زنده شدم ، برگشتم شدم همون مریمی ک بودم ، اونقدر حالم خوبه و آرامش دارم که خودمم باورم نمیشه.

من بالاخره شدم یه مادر خیلی خوب که هر پسری آرزوی همچین مادری و داره.

توی زندگیم اشتباهات زیادی داشتم مثل تمامی انسانهای دیگه ، می تونم بگم این تقاص همون اشتباه زندگیم بوده ، می دونم این صفحه رو می خونن هنوز ، شاید کسایی که بدون شناخت از من حتی ازم متنفر بوده باشن ولی باز دنبالم می کنن و می خوان بدونن که چه می کنم .

#مخاطب_خاص

من بازم دستای تو رو می بوسم و ازت معذرت می خوام که قلبتو ب درد آوردم ، من بد نبودم و نیستم من اشتباه کردم فقط و الان پسرم کم مونده دو ساله ش بشه و سه ساله آرزو دارم منو بخشیده باشی مطمین باش من بد نخواهم شد و قلبی و دوباره ب درد نخواهم اورد چون من مثل تو یک مادرم.یک مادر تنها تووی شهر غریب.


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها